گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 93 ]...



ص : 202
وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ
( بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 93
و نیز در بیان ابطال قول آنها به ادعاي ایمان به تورات بیان میفرماید:
وَ إِذْ أَخَ ذْنا مِیثاقَکُمْ: و یاد بیاورید زمانی را که فرا گرفتیم پیمان شما را که باید عمل به تورات نمائید، وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ: و
برداشتیم و بلند
ص: 203
نمودیم کوه طور را براي قبول نمودن آن و امر فرمودیم که: خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ: فراگیرید آنچه را به شما عطا فرمودیم به جدیّت،
یعنی امتثال کنید به آنچه امر شدهاید از شرایع به عزمی راسخ و قوتی کامل، وَ اسْمَعُوا: و بشنوید آنرا به گوش قبول و طاعت، یعنی
احکام آن را بجاي آرید.
وقتی ملجأ شدند از قبول تورات، قالُوا سَمِعْنا وَ عَ َ ص یْنا: گفتند: شنیدیم فرمان تو را به گوش و نافرمانی نمودیم به دل. یا آشکارا
گفتند: سمعنا، و در نهانی گفتند: عَ َ ص یْنا. یا چون بعد از استماع آن، نافرمانی و مخالفت نمودند، حق تعالی به این فرمایش خبر از
حال ایشان داد و فرمود: حال شما مانند حال کسانی است که به آنها گویند: بشنوید و اطاعت کنید، جواب گویند: شنیدیم و
نافرمانی او کردیم.
وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ: و خورانیده شد، یعنی رسوخ یافته و ثابت شده در قلبهاي آنها دوستی گوساله. به این معنی که سامري
ایشان را بر شرب محبت گوساله داشته بر وجهی که آن دوستی در قلب آنها تمکن یافته و همه آن را فرا گرفته مانند تداخل رنگ
به جامه، و آب به اعماق بدن، و این فرط دوستی گوساله و رسوخ محبت او بود، یعنی چنانچه شرب آب تمام شراشر عروق بدن را
فرا گیرد، همچنین دوستی گوساله تمام بدن آنها را فراگرفته، بِکُفْرِهِمْ: به سبب کفر و انکار و عناد آنها بود، زیرا قائل تجسم و
حلول شدند، و جسمی عجیبتر از آن گوساله زرین ندیده بودند، پس در قلوب آنها ثابت شد آنچه سامري براي گمراهی تدلیس
و حیله و تزویر نموده بود.
قُلْ بِئْسَ ما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ: بگو اي پیغمبر به ایشان که بد چیزي امر نمود شما را ایمان شما، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ: اگر به تورات ایمان
دارید.
صفحه 127 از 303
این تقریر طعن بر آنها است در دعوي ایمان ایشان. تقدیر کلام آنکه: اگر به تورات ایمان داشتید، شما را به این قبایح امر نمیکرد
و ایمان شما را رخصت به فعل شنیع نمیداد چون این امر قبیحه از شما صادر شده، پس معلوم میشود که ایمان به تورات ندارید و
در ادعاي خود کاذب میباشید.
ص: 204
تنبیه: آیه شریفه اشعار است به آنکه مقتضیات ایمانی شخص مؤمن، خیر و صلاح و طاعت باشد نه افعال قبیحه و شنیعه و چنانچه شر
و فساد و کفر از او صادر گردید، هر آینه دال است بر آنکه معتقدات ایمانی در قلب راسخ نشده بلکه خلاف آن متحقق باشد،
چنانچه گوساله پرستیدن بنی اسرائیل ادعاي آنها را تکذیب میفرماید.
[سوره البقرة ( 2): آیه 94 ]... ص : 204
( قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَۀً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 94
چون یهود با وجود قبایح و شنایع ادعا میکردند که جز ما یهود کسی دیگر داخل بهشت نگردد، حق تعالی رد قول آنها را
میفرماید:
قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ: بگو اي پیغمبر در جواب آنها اگر به زعم خود اهل سعادت هستید و باشد سراي دیگري، یعنی
بهشت براي شما، عِنْدَ اللَّهِ خالِ َ ص ۀً مِنْ دُونِ النَّاسِ: نزد خداي تعالی خاصه شما است غیر مردمان مسلمانان دیگر، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ
کُنْتُمْ صادِقِینَ: پس آرزو کنید مرگ را اگر شما راستگو هستید در اینکه بهشت مخصوص شما باشد، زیرا هر که متیقن باشد که از
اهل بهشت است لابد مشتاق مرگ خواهد بود و همیشه آرزو دارد بزودي از این دار محنت خلاص شده به سراي آخرت انتقال یابد
که محل راحت و آسایش حقیقی است بدون هیچ کدورت و نقصی.
چنانکه مروي است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام غلاله در سر داشت، امام حسن علیه السّلام گفت: اي پدر بزرگوار این زيّ
و فرمایش فزت و ربّ .«1» اهل حرب نیست، فرمود: اي فرزند هیچ باك ندارد پدر تو که بر مرگ وارد شود یا مرگ به او رسد
الکعبۀ که وقت ضربت خوردن
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 237 )
ص: 205
فرمود، نیز به جهت تیقن آن حضرت بود به وصول بهشت. و عمار یاسر در جنگ صفین میگفت: اکنون میرسم به دوست خود
که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باشد. بنابراین هر که جازم به رسیدن بهشت است، البته تمناي آن کند و تهیه زاد آن
نماید به کوشش در عبادات و منتظر باشد که زودتر از نقمت دنیا به نعمت عقبی ارتحال یابد، خصوصا وقتی که متیقّن باشد که
بهشت خاصه او خواهد بود و غیري در آن شریک نیست.
[سوره البقرة ( 2): آیه 95 ]... ص : 205
( وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ ( 95
وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً: و هرگز یهودان آرزو نکنند مرگ را ابدا، بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ: به سبب آنچه پیش فرستاده است نفسهاي ایشان از
کشتن انبیاء و تحریف صفات پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و انکار آن حضرت با وجود علم آنها به حقیقت او، و
مخالفت احکام تورات. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ: و خداي تعالی داناست به ستمکاران از کافران و فاسقان و دروغگویان. این فرمایش
صفحه 128 از 303
تهدید عظیمی است ایشان را و تنبیه بر آنکه ایشان ظالمان و کاذبانند در ادعا.
نفی ابد و اخبار به غیب و موافق با واقع باشد، زیرا اگر مرگ را آرزو داشتند، هر آینه اظهار میکردند و « وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ » تنبیه: فرمایش
مشهور میشد در میان تواریخ اهل اسلام، و تاکنون هیچکس از آنها چنین قولی نقل ننموده.
و در منهج ابن عباس از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده که: اگر یهودي تمناي مرگ نمودي، فورا آب دهان
.«1» در گلوي آنها گرفته شدي و همه میمردند، و در روي زمین یک یهودي باقی نماندي
__________________________________________________
. 1) همان مدرك، صفحه 238 )
ص: 206
عامله که مختص به انسان و آلت قدرت او باشد بر عامه صنایع و بیشتر منافع او از آنست، لذا حق تعالی یکبار نفس « ید » نکته: چون
.« یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ » و یک مرتبه قدرت را به آن تعبیر فرموده مانند آیه « بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ » را تعبیر فرموده به آن مانند آیه
[سوره البقرة ( 2): آیه 96 ]... ص : 206
وَ لَتَجِ دَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَ دُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَۀٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ
( بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ ( 96
وَ لَتَجِ دَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ: و به خدا قسم هر آینه مییابی تو در عقل خود یهودان را حریصتر از جمیع مردمان، عَلی حَیاةٍ: بر
زندگانی دنیا، وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا: و همچنین حریصترند از کسانی که مشرکند، مراد مجوسند، چه هیچکس در زندگانی
حریصتر از ایشان نیست. یَوَدُّ أَحَ دُهُمْ: دوست دارد هر یک از ایشان، لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَۀٍ: کاش عمر داده میشد هزار سال، وَ ما هُوَ
بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ: و حال آنکه نیست یکی از ایشان که دور گرداند و برهاند او را از عذاب جهنم، أَنْ یُعَمَّرَ: این که عمر داده
شود، یعنی طول عمر دافع عذاب الهی نیست، وَ اللَّهُ بَصِ یرٌ بِما یَعْمَلُونَ: و خداوند تعالی بینا است به آنچه میکنند یهود و مجوس و
غیر آنها از آدمیان، پس همه را موافق عمل آنها جزا خواهد داد. این کلام تهدید و وعید ایشان است بر ترك قبایح.
تبصره: آیه شریفه دلالت دارد برآنکه حرص بر طول عمر، مذموم است، لکن آنچه محمود باشد طلب ازدیاد عمر است در طاعت و
تلافی آنچه فوت شده به توبه و تدارك سعادت به اخلاص عبادت و به این معنی حضرت
ص: 207
امیر المؤمنین علیه السّلام اشاره فرمود: بقیّۀ عمر المؤمن لا قیمۀ لها یدرك بها ما فات و یحیی بها ما امات: یعنی بقیه عمر مؤمن
قیمت ندارد، زیرا به آن دریابد آنچه از او فوت شده از سعادت و عبادت، و زنده نماید به آن آنچه او را میرانیده از بطالت و
معصیت.
[سوره البقرة ( 2): آیه 97 ]... ص : 207
( قُلْ مَنْ کانَ عَدُ  وا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُديً وَ بُشْري لِلْمُؤْمِنِینَ ( 97
با جماعتی از یهود اهل فدك خدمت حضرت رسالت صلّی « ابن صوریا » شان نزول: در مجمع طبرسی از ابن عباس نقل نموده که
اللّه علیه و آله و سلّم به مدینه آمدند، سؤالاتی چند نمودند:
-1 پرسیدند: خواب پیغمبر آخر الزمان چه قسم است؟ فرمود:
چشمهاي من خواب و قلب من بیدار است، گفتند: راست گفتی.
صفحه 129 از 303
-2 پرسیدند: بچه از مرد است یا از زن؟ فرمود: استخوان و عصب و رگها از مرد است، اما گوشت و خون و ناخن و مو از زن باشد،
گفتند:
راست فرمودي.
-3 پرسیدند چیست که بچه شبیه عموهایش گردد که هیچ شباهتی به خالوهاي خود ندارد، یا شبیه به خالوهاي خود باشد که هیچ
شباهت به عموها ندارد؟ فرمود: هر کدام از آبهاي آن دو غلبه کند، شبیه به او گردد، گفتند: راست گفتی.
-4 پرسیدند: خبر ده ما را از پروردگار خود؟ خداي تعالی سوره مبارکه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را تا آخر نازل فرمود.
-5 ابن صوریا گفت: یک سؤال است اگر بگوئی هر آینه ایمان آوریم به تو و پیروي کنیم تو را، کدام ملک وحی را بر تو نازل
نماید؟ فرمود:
جبرئیل. گفت دشمن ما باشد، نازل میشود به قتال و شدت و حرب، و
ص: 208
:«1» میکائیل نازل شود بییسر و وسعت پس اگر ملک وحی میکائیل بود، هر آینه ایمان میآوردیم آیه شریفه نازل شد
قُلْ مَنْ کانَ عَدُ  وا لِجِبْرِیلَ: بگو اي پیغمبر در جواب آنها هر که باشد دشمن جبرئیل، پس او دشمن خدا است. فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ:
پس بدرستی که جبرئیل نازل میکند قرآن را بر قلب تو، بِإِذْنِ اللَّهِ: به فرمان خدا، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ: در حالتی که تصدیق کننده
است این قرآن مر کتابهائی که قبل نازل شده و اکنون در دست آنها است مانند تورات و انجیل و زبور. وَ هُديً وَ بُشْري لِلْمُؤْمِنِینَ:
و این قرآن راهنماي بنده است به حق و سعادت، و مژده دهنده است مر مؤمنان را به نجات از درکات مهلکه و رسیدن به درجات
عالیه.
نکته: اختصاص هدایت به مؤمنین، به جهت آنست که چون ایشان قبول کنند هدایت را و آثار هدایت از آنها ظاهر گردد، لذا
هدایت، خصوصیت یافته و الّا قرآن در اولین مرحله باعث هدایت، و حق تعالی از راه لطف براي راهنمائی عموم بندگان در هر
عصر و زمان نازل فرموده است، منتها گروهی به سوء اختیار از آن اعراض کنند و مهتدي نشوند و بشارت ندارند.
تا آخر جواب شرط باشد و معنی آنکه هر که دشمنی کند به جبرئیل، پس انصاف نداده و کافر « فانه » در انوار گفته: ظاهر آنست که
شده به آنچه با او میباشد از کتاب به جهت نزول او بر توبه وحی، زیرا ترك کتابی نموده که مصدق کتب متقدمه است، پس
جواب محذوف و اقامه علت شده در مقام آن.
__________________________________________________
1) تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، ذیل آیه 98 بقره. )
[سوره البقرة ( 2): آیه 98 ]... ص : 208
( مَنْ کانَ عَدُ  وا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ ( 98
ص: 209
مَنْ کانَ عَدُ  وا لِلَّهِ: هر که باشد دشمن مر خداي تعالی را، وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ: و ملائکه او و جبرئیل و میکائیل دو
ملک مقرب الهی را، فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ: پس بدرستی که خدا دشمن است مر کافران را که دشمن ملائکه و انبیاي او هستند.
بیان: چون یهود ادعا نمودند که دوست میکائیلاند و دشمن جبرئیل، حق تعالی ردّ قول آنها فرمود: نه چنان است آنچه میگویند،
زیرا هر که دوست میکائیل باشد، البته دوست جبرئیل خواهد بود هر که دشمن جبرئیل است، البته دشمن میکائیل خواهد بود و هر
که دشمن ایشان است، دشمن همه پیغمبران است و هر که دشمن انبیاء باشد، البته او دشمن خدا خواهد بود و هر که دشمن خدا
صفحه 130 از 303
باشد، خدا دشمن او است، و دشمن خدا البته کافر خواهد بود.
تنبیه: در آیه شریفه اشاراتی است: 1- مصدر شدن کلام به ذکر حق تعالی، به جهت تعظیم شأن مقربین باشد. 2- افراد جبرئیل و
میکائیل به ذکر، به سبب مزیت فضل ایشان است. 3- تنبیه بر آنکه معادات کل و واحد، مساوي است در کفر، و موجب عداوت با
- حق تعالی است. 4
اشعار بر آنکه هر که به یکی از ملائکه دشمنی نماید، گویا به جمیع آنها دشمنی نموده، زیرا سبب عداوت و محبت ایشان یکی
است. 5- دلالت دارد بر آنکه عداوت با ملائکه و انبیاء کفر خواهد بود.
[سوره البقرة ( 2): آیه 99 ]... ص : 209
( وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ ( 99
شأن نزول: یهودان قبل از بعثت حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر مشرکات احتجاج نموده میگفتند: رسول موعود
نزدیک است ظاهر شود، و چون مبعوث گردد ما را بر شما ظفر دهد و گوید: ما بر حق و شما بر باطل
ص: 210
هستید. وقتی آن حضرت مبعوث شد، به او ایمان نیاورده کافر شدند.
معاذ بن جبل گفت: سبحان اللّه، پیغمبر هنوز نیامده بود استعجال میکردید برآمدن آن حضرت تا بر ما حجت آورید، اکنون که
مبعوث شده کافر شدید و ما که مشرك بودیم به او ایمان آوردیم. گفتند: پیغمبر براي ما آیتی نیاورده تا ایمان بر ما لازم شود حق
.«1» تعالی آیه شریفه بر ردّ قول آنها نازل فرمود
وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ: و هر آینه بتحقیق نازل فرمودیم بسوي تو، آیاتٍ بَیِّناتٍ: آیتهاي روشن و هویدا که مراد قرآن مجید است. وَ ما
یَکْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ: و کافر نمیشوند به آن آیات مگر بیرون رفتگان از فرمان حق تعالی، یعنی متمردان و معاندان.
تنبیه: شهید (رضوان اللّه علیه) فرماید: فسق در لغت به معنی خارج شدن از طاعت است مطلقا، لکن غالبا در کتاب و سنت اطلاق
شود بر کفر و ارتکاب کبائر عظیمه. و فاسق گفته شود به کسی که ملتزم شود احکام شرع را و اقرار نماید به آن، پس اخلال نماید
به احکام، یعنی مخالفت فرامین الهیه نماید از فعل محرمات و ترك واجبات. و آیه شریفه اخبار است به اخراج آنها از امر حق تعالی
به اعظم معاصی که کفر باشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 100 ]... ص : 210
( أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ( 100
یهود را گفت: مگر نه حق تعالی در زمان حضرت موسی علیه السّلام از شما عهد « مالک بن ضیف » شأن نزول: مروي است که
گرفته که چون پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ظاهر شود به او ایمان بیاورید و تصدیق او کنید؟ گفتند: خداي تعالی را هیچ
عهدي در این خصوص در
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 243 )
ص: 211
تورات بر ما نیست حق تعالی آیه شریفه نازل فرمود:
أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً: آیا نگرویدند به آیات بیّنه دالّه بر صدق نبوت حضرت خاتمیه، و هر گاه عهد کردند عهد کردنی، نَبَذَهُ فَرِیقٌ
صفحه 131 از 303
مِنْهُمْ:
بشکستند آن عهد را دستهاي از ایشان، بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ: بلکه بیشتر ایشان ایمان نیاوردهاند به تورات، زیرا اگر به تورات
تصدیق داشتند این نقض عهد از آنها صادر نمیشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 101 ]... ص : 211
( وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ ( 101
وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: و چون آمد ایشان را فرستادهاي از جانب خدا مانند حضرت عیسی علیه السلام و حضرت خاتم
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، مُ َ ص دِّقٌ لِما مَعَهُمْ: در حالتی که آن پیغمبر تصدیق کننده است مر تورات را که با ایشان است، نَبَذَ فَرِیقٌ
مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ:
بیانداختند گروهی از آنان که داده شدهاند، یعنی علماي یهود بیانداختند، کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ: کتاب خدا را که تورات است در
پس پشتهاي خود، یعنی پشت سر انداختند، زیرا ایمان نیاوردند به رسول خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم که مصدق تورات است،
پس تکذیب این رسول، تکذیب تورات و نقض آنچه در آنست از ایمان به پیغمبري که مؤید باشد از جانب خدا به معجزات ظاهره.
و نزد بعضی مراد کتاب خدا، قرآن باشد، یعنی قرآن را پشت سر انداختند و التفات به آن ننمودند، کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ: گویا این عهد
شکنان که علماي یهودند، نمیدانند این قرآن کلام خدا و حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلم رسول او میباشد، یعنی ایشان
عالمند به
ص: 212
حقیقت آن و متیقن میباشند، و لکن به جهت عناد و انکار تجاهل میکنند.
تنبیه: حق تعالی به این دو آیه دلالت فرموده بر آنکه تمام یهود بر چهار فرقه هستند:
فرقه اول: کسانی که به تورات ایمان آورده و به حقوق آن معترف گشتهاند مانند مؤمنان اهل کتاب مثل عبد اللّه سلام و اصحاب او
که عده آنها نسبت به دیگران کمتر میباشند.
فرقه دوم: کسانی که آشکارا نقض عهد نکردند، لکن به جهت جهالتشان نقض عهد نمودند و آنها زیادتر از سایرین هستند.
فرقه سوم: کسانی که آشکارا نقض عهد نمودند و از حد آن تخطی کردند به سبب تمرد و فسوق.
فرقه چهارم: کسانیند که ظاهرا به آن متمسک شده اما در حقیقت نقض عهد نمودند به جهت سرکشی و عناد با آنکه عالمند به
حقیقت آنچه در تورات است، اینها اهل تجاهل میباشند.
ص: 213
[سوره البقرة ( 2): آیه 102 ]... ص : 213
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ
بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَ دٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما
هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَ دٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما
( شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ( 102
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ: و پیروي نمودند یهود آنچه را که میخواندند شیاطین جن و انس در عهد پادشاهی
سلیمان.
صفحه 132 از 303
اصح روایات آنکه ابلیس سحر را وضع و آن را نوشت در کتابی، و پیچید آن را و بر پشت آن نوشت: این آن چیزي است که وضع
نمود آن را آصف بن برخیا بر ملک سلیمان علیه السلام از ذخایر علوم، هر که فلان کار را چنین کند چنان شود پس آن را در زیر
تخت سلیمان علیه السلام دفن نمود، و بعد از فوت سلیمان علیه السلام آشکار کرد آن را به مردم، چنان نمود که سلیمان علیه السلام
به این شعبدهها سلطنت بر جن و انس پیدا نمود، شما این را بجا آرید تا بمرتبه او رسید. مؤمنان گفتند: سلیمان علیه السلام بنده خدا
و پیغمبر او بود، پس خداي تعالی در قرآن شریف بدان اخبار فرمود که پیروي کردند یهود آنچه را خواندهاند شیاطین در عهد
پادشاهی سلیمان.
وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ: و کافر نشد سلیمان، یعنی هرگز سلیمان سحر ننموده است، وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا: و لکن شیاطین انسی و جنی
کافر شدند به استعمال سحر که: یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ: یاد میدادند مردم را سحر و جادوئی که موجد گمراهی است.
بیان: مراد به سحر هر چیزي است که استعانت نمایند در تحصیل آن تقرب به شیطان را از آنچه آدمی به آن مستقل نباشد. و این
فعل کسی است که مناسبتی به شیطان داشته باشد در شرارت و خباثت نفس، زیرا تا تناسب نباشد این امور شنیعه صادر نگردد، و به
این قید، ساحر از نبی و ولی متمیز میشود.
ص: 214
تعبیر سحر به کفر، به جهت آنست که تا دلالت کند بر آنکه سحر در صورت حلال دانستن، « وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ » تبصره: فرمایش
موجب کفر صاحبش میباشد. علماي اعلام فرمودهاند که: سحر حرام است فی الجمله بلاخلاف، بلکه از ضروري و اخبار در آن
مستفیض است از جمله:
-1 فرمایش نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلم من تعلّم شیئا من السّحر قلیلا او کثیرا فقد کفر و کان آخر عهده بربه و حدّه ان یقتل الّا
:«1» ان یتوب
یعنی هر که یاد بگیرد چیزي از سحر را کم باشد یا بسیار، پس بتحقیق کافر شده باشد آخر عهد او به پروردگارش، و حد او کشتن
است مگر آنکه توبه کند.
یعنی کاهن مثل ساحر و ساحر مثل کافر و :«2» -2 فرمایش علوي علیه السلام الکاهن کالسّاحر و السّاحر کالکافر و الکافر فی النّار
کافر در آتش خواهد بود.
-3 قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله و سلم ساحر المسلمین یقتل و ساحر الکفار لا یقتل، قیل یا رسول اللّه لم لا یقتل ساحر الکفّار؟ قال
فرمود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم: ساحر مسلمان کشته میشود :«3» لأنّ الشّرك اعظم من السّحر لأنّ الشّرك و السّحر مقرونان
و ساحر کفار کشته نمیشود. عرض کردند: چرا کشته نشود ساحر کفار؟ فرمود: به جهت آنکه شرك اعظم از کفر است، زیرا
شرك و سحر قرین هم باشند.
:«4» -4 قال النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله و سلم من مشی الی ساحر او کاهن او کذّاب یصدّقه بما یقول فقد کفر بما انزل اللّه من کتاب
فرمود پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم: هر که قدم بردارد به طرف ساحري یا کاهنی یا دروغگوئی در حالتی که تصدیق کند او را
به آنچه میگوید، پس بتحقیق
__________________________________________________
1) بحار الانوار، کتاب النواهی، جلد 79 ، صفحه 210 ، حدیث دوّم. )
2) مدرك پیشین، صفحه 212 ، حدیث هفتم (روایت از امام صادق علیه السلام). )
3) وسایل الشیعه، جلد 18 ، صفحه 576 حدیث اوّل. )
[...] . 4) بحار الانوار، جلد 79 ، صفحه 212 ، حدیث 11 )
صفحه 133 از 303
ص: 215
کافر شده است به آنچه نازل فرموده خدا از کتاب. بنابراین حرمت سحر، مسلم است.
اقسام سحر: سحر اقسام بسیار دارد:
-1 سحر کلدانیها ستاره پرستان.
-2 تقدیر خیرات و شرورات و سعادت و نحوسات بوسائط قواي فعاله بسیطه و مرکبه.
-3 سحر اصحاب اوهام و نفوس قویه.
-4 استعانت به ارواح ارضیه مانند تسخیر جن و شیاطین.
-5 چشم بندي.
-6 شعبده و نیرنگ.
-7 استعانت به خواص ادویه و دود و مسکر و چرس و بنگ و استعمال چیزهائی که عقل را زایل کند.
-8 تعلیق القلب (ادعاي علم کیمیا و سیمیا و غیر آن).
-9 تسخیر ملائکه.
-10 تسخیر ارواح و تمام اینها به هر طریق باشد، حرام است: از تکلم، نوشتن، رقیه، دخنه (دود کردن) عقده (گره زدن)، تصویر،
نفث (دمیدن)، و عزائم به آنچه فهمیده نشود معناي آن.
وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ: و تعلیم میکردند شیاطین مردمان را آن چیزي را که نازل شده بود از سحر بر دو ملک، بِبابِلَ هارُوتَ وَ
مارُوتَ: به شهر بابل هاروت و ماروت زیرا نزول ملکین به جهت آن بود که مردمان را بر سحر مطلع ساخته، نقض و ابطال آن کنند،
و ایشان را از آن بازدارند و باطل السحر شود، لکن شیاطین آنها را تعلیم مردمان میکردند براي اغراض فاسده منهیه یا (منافیه) معنی
آنکه نازل نفرمود سحر را بر هاروت و ماروت تا تعلیم مردمان کنند و براي آنچه خواهند بجاي آرند چنانچه زعم یهود است، وَ ما
یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ: و نمیآموختند هاروت و ماروت سحر و جادوئی را هیچیک از مردمان، حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَۀٌ: مگر آنکه
ص: 216
میگفتند او را پیش از آموختن: اینست و جز این نیست که ما امتحان و آزمایش خلق هستیم از جانب خدا تا ظاهر شود که آن
متعلم به آن سحر عمل خواهد کرد یا نه، و به سبب حلال دانستن آن کافر خواهد شد. و یا آنکه علم به بطلان آن حاصل کرده از
عمل به آن دوري خواهد نمود و بر ایمان خود ثابت قدم باشد یا خیر. فَلا تَکْفُرْ: پس کافر مشو تو به اعتقاد بر آنکه عمل سحر را
گناهی نیست، بلکه البته با حلال دانستن آن، موجب کفر، و با حرام دانستن، گناه کبیره، و موجب عقوبت و عذاب خواهد بود.
بیان هاروت و ماروت: عیون اخبار الرضا- از حضرت رضا علیه السلام پرسیدند: زعم قوم آنست که هاروت و ماروت دو ملک
نام « زهره » بودند حق تعالی ایشان را خلیفه زمین گردانید وقتی که معاصی در بنی آدم بسیار شده بود، چون به زمین آمدند به عشق
مفتون و به شرب خمر و قتل و سجده بت و زنا مرتکب شدند؟
فرمود: معاذ اللّه، ملائکه معصوم و محفوظ از کفر و قبایح میباشند چنانچه خداوند فرمود: لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما
یُؤْمَرُونَ. و نیز فرموده: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ و غیر آن از آیات داله بر عصمت ایشان، بلکه باید
اعتقاد کنید که حق تعالی ایشان را به پیغمبر آن زمان فرستاد به صورت بشري، تا مردمان را بر حقیقت سحر مطلع ساخته که امري
است باطل و کاري است ناشایسته.
بعد حضرت فرمود: بنا بقول عامه اگر خدا ملائکه را خلفاي زمین گردانیده بود، پس از جمله انبیاء و ائمه میبودند، و این مستلزم
آنست که از همه انبیاء و ائمه، قتل نفس و شرب خمر و زنا و بت پرستی صادر شود، چنانچه از این دو صادر شد. نعوذ باللّه من هذه
صفحه 134 از 303
العقیدة المردیۀ.
پس فرمود: آیا ندانستهاید که حق تعالی رسل را از جنس مرسل الیه گردانیده، چنانچه فرماید: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی
إِلَیْهِمْ. در این آیه اخبار فرموده که خدا هرگز بعث ملائکه نکرده در زمین تا انبیاء و ائمه و حکام باشند، بلکه بشر مقرر ساخته تا به
سبب جنسیت به آسانی احکام را
ص: 217
از آنها فرا گیرند، و الّا موجب نفرت ایشان میشد.
عرض شد: پس ابلیس ملک نباشد؟
فرمود: نه، بلکه از جن است، چنانچه فرماید: فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ. و جن آنست که فرمود: وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ
نارِ السَّمُومِ.
عرض کردند: بعضی گویند: خدا ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بر اهل آسمان و زمین عرضه نمود برخی از ملائکه ابا
نمودند آنها را مسخ نمود به صورت ضفادع؟
فرمود: معاذ اللّه این جماعت افترا زنان و دروغگویانند بر ما، ملائکه مانند انبیاء هستند، چنانچه انبیاء منزهند از کفر، ملائکه نیز مبري
هستند زیرا ملائکه عظیم و جلیلند.
عرض کردند: چه فرمایند در حق ستاره و سهیل که گویند مسوخاتند؟
فرمود: دروغ گفتند بلکه زهره زانیه و سهیل عشار، هر دو مسخ شدند به دو جنبندهاي که مسمی به این دو ستارهاند و مردمان غلط
گمان بردهاند که ستاره باشند، و مسوخ بیش از سه روز نخواهد بود و از آنها نسلی پیدا نشود و امروز روي زمین هیچ مسوخی
نیست و میمون و خوك را که مسوخات گویند، به اعتبار آنکه نمونه آنها باشد.
بعد حضرت فرمود: اما هاروت و ماروت دو ملائکه بودند که حق تعالی به جهت تعلیم سحر به زمین فرستاد، چون در آن زمان
سحره دعوي نبوت میکردند، خداوند این دو ملک را فرستاد تا مردمان را بر حقیقت بطلان سحر و کیفیت حیله در آن مطلع
.«1» ساخته، معارضه کنند با مدعیان نبوت، و تمیز سحر و معجزه و بطلان دعوي سحره مبیّن شود
پس معلوم شد که نزول هاروت و ماروت و تعلیم سحر براي آن بود که از کید سحره محفوظ بمانند. فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما: پس
میآموختند از آن دو ملک، ما یُفَرِّقُونَ بِهِ: آنچه جدائی افکند، بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ: میان زن و
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 247 )
ص: 218
شوهرش.
در منهج از حضرت صادق علیه السلام مروي است که فرمود: مراد تعلّم اضرار است به حیلههاي مختلفه و نمایم و ایهام زوجین به
آنکه دفن کردن فلان نوشته و فلان عمل در فلان موضع، موجب تفرق باشد، و زوجین به سبب این اباطیل از هم جدا شوند.
وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ: و نیستند ساحران که بتوانند به سبب سحر، ضرر رسانند کسی را، إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: مگر به فرمان خدا. مراد
از اذن آنست که خدا ابطال نفرماید اثر سحره را، بلکه تخلیه نماید بین آن و مردم در سوء اختیارشان، چنانچه تخلیه فرماید میان
ایشان و سایر معاصی و انواع ظلم. حاصل آنکه بعد از حصول سحر و فعل آن به سبب سوء اختیار بنده، خدا جلوگیري نفرماید اثر
آن، بلکه واگذارد آنها را و اگر به قهر و جبر منع آن نماید، هر آینه منافات با تکلیف خواهد بود.
وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ: و میآموزند آن چیزي را که زیان رساند و فایده ندهد آنان را، زیرا غرض از علم، عمل به
صفحه 135 از 303
آنست. یا آنکه علم غالبا منجر به عمل شود، و مجر علم به آن غیر مقصود و بیفایده است در دنیا و آخرت و شخص عاقل عملی
نکند که موجب ضرر و نفعی بر آن مترتب نمیباشد. وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ: و هر آینه بتحقیق دانستند یهود که هر کس بدل کند
سحر را به دین باین وجه که بیاموزد آن را و بدان عمل کند، یا سبب و یا رواج دهد آن را، ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ:
نیست براي او در آخرت هیچ بهره و نصیبی. نزد بعضی مراد به خلاق خلاصی است، یعنی او را در آخرت خلاصی از عذاب نباشد.
وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ: و هر آینه بد چیزي است که بدل نمودند نفسهاي خود را، یعنی بد معاملهاي کردند که حظّ و بهره خود
را فروختند به سحر و عمل به آن که موجب شود عذاب الهی را. لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: اگر
ص: 219
بودند که میدانستند، یعنی اگر ملتفت شوند و تفکر در آن نمایند یا بدانند قبح آن را بر وجه یقین، یا دانند حقیقت آنچه تابع
آنست از عذاب.
[سوره البقرة ( 2): آیه 103 ]... ص : 219
( وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَۀٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ( 103
وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا: و اگر این جماعت ایمان آرند و تصدیق کنند به رسالت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم و قرآن: وَ
اتَّقَوْا: و بپرهیزند از سحر و کیش یهود و مخالفت کتاب و نقض عهود و سایر معاصی، لَمَثُوبَۀٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ: هر آینه پاداش و جزا
و ثوابی که از جانب خدا میباشد بهتر است از رشوه در کتمان صفات پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و سایر افعال قبیحه
مذکوره. لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: اگر باشند که بدانند ثواب بهتر است از تجاهل ایشان به جهت ترك تدبر، یا به سبب ترك عمل به علم،
یعنی چون عمل به علم خود ننمایند، پس گویا هیچ علم به آن ندارند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 104 ]... ص : 219
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 104
شأن نزول: مؤمنان در موقع استماع فرمایشات نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلم میگفتند: راعنا، یعنی مراعات فرما ما را در بیان یهود
چون این کلمه شنیدند، با هم گفتند: ما پنهانی دشنام میدهیم، حالا آشکار کنیم میآمدند خدمت حضرت، و میگفتند: راعنا،
میخندیدند و استهزاء میکردند. سعد بن معاذ غرض آنها را فهمید، گفت: به خدائی که پیغمبر را به حق فرستاده، اگر این لفظ را
از شما بشنویم، با شما بجز شمشیر
ص: 220
خطاب نکنیم. گفتند: صحابه او این را گویند. گفت: قصد آنها خیر و مقصد شما سبّ میباشد حق تعالی آیه شریفه نازل فرمود
:«1»
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردهاید، لا تَقُولُوا راعِنا:
مگوئید لفظ (راعنا) را در مکالمه با پیغمبر، که یهود گفتار شما را دستآویز خود ساخته با آن حضرت این کلمه گویند و قصد
دشنام فاحش میکنند. چون حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم با مؤمنان تکلم میفرمود، آنها میگفتند: راعنا، اصل رعی به
معنی حفظ غیر است به مصلحت یعنی مراعات حال ما فرما و تأنی نما به آنچه تلقی میفرمائی و توقف فرما تا سخن تو را خوب
بفهمیم. یهود این لفظ را از مؤمنان استماع نموده، فرصت دانسته حضرت را به آن خطاب میکردند و مراد آنها به این کلمه سبّ
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم بود.
صفحه 136 از 303
تنبیه: در تبیان- شیخ طوسی- از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که فرمود: این کلمه به عبرانی سبّ بوده، و یهود آن را به
.«2» عبرانی قصد میکردند
مفسر بلاغی در تفسیر خود گوید: تتبع نمودم عهد قدیم عبرانی را، پس یافتم اینکه کلمه راع (به فتح مشاله به الف) به معنی شر و
.«3» قبیح است، چنانچه در فصل دوم و سوم از سفر اول تورات به معنی شریر ذکر شده، و همچنین در فصل اول از سفر پنجم
پس راعنا به معنی شریرنا باشد به زبان عبري، و چون یهود بدین کلمه که مؤمنان میگفتند قصد جسارت به مقام حضرت نبوي و
دشنام را مینمودند، لذا خداي تعالی نهی فرمود از این کلمه که قابل تلبیس است.
وَ قُولُوا انْظُرْنا: و بگوئید بجاي آن نظر فرما ما را و ملاحظه حال ما نما. یا مهلت ده ما را تا نیک به سخن تو رسیم و بعد به سخن
دیگر اقدام نما.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 251 )
. 2) تفسیر تبیان، جلد اوّل صفحه 389 )
3) تفسیر آلاء الرحمن، صفحه 114 (مراد از فتحه مساله بالف، فتحه اشباع شده است). )
ص: 221
وَ اسْمَعُوا: و نیکو بشنوید اي مؤمنان فرمایش الهی را تا احتیاج به طلب مراعات نباشید. یا بشنوید آن را به گوش دل نه مثل شنیدن
یهود که گفتند شنیدیم لکن در عمل مخالفت کردند. وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ: و براي کفار یهود است در آخرت عذابی دردناك
که هرگز انقطاع نیابد، چه این کلمه را بر سبیل دشنام گویند، و دشنام و سبّ پیغمبر، به حق موجب کفر، و کافر مستوجب باشد
عذاب الیم را.
فرموده مدنی است. و در « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » باشد مکی است، و هر جا « یا أَیُّهَا النَّاسُ » تبصره: ابن عباس گفته: هر جا در قرآن
است پس حق تعالی یهودان را به لفظ مسکنت مخاطب، و زمان حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و « یا ایها المساکین » تورات بجاي آن
آله و سلم آنها را به تازیانه مسکنت و مذلت ادب فرموده که: ضُ رِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّۀُ وَ الْمَسْکَنَۀُ، به خلاف مسکینان پرهیزکاران امت
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم که در دنیا معزز، و در عقبی مکرم خواهند بود.
نام، در مجلس عیسی بن داران واعظ حاضر میشد، و هیچ روز غائب نشدي. اتفاقا دو روز نیامد، واعظ پرسید: « مسکنه » پیرزنی
مسکنه کجا است؟ گفتند: مریض باشد. بعد از مجلس به عیادتش رفت، دید در حال نزع است، نفسی کشید از دنیا رفت. واعظ به
تجهیز و تدفین او پرداخت، همان شب او را در خواب دید که تاج کرامت بر سر نهاده و لباس بهشتی پوشیده، پرسید: مسکنه تو
هستی؟ گفت: بلی، و لکن مرا مسکنه نگوئید: ذهبت المسکنۀ و جاءت المملکۀ درویشی رفت و پادشاهی آمد.
تتمه: بخاري در صحیح خود، و احمد در مسند، و ابو نعیم در حلیه، از ابن عباس روایت نموده که فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه
و آله و سلم:
باشد مگر آن که علی علیه السلام رئیس و امیر آنست. « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا » نازل نشد آیهاي که در آن
بنابراین وجدان منصف، حاکم است به اینکه چنین کسی البته مقام ولایت و خلافت و امامت بعد از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلم اختصاص
ص: 222
خواهد داشت.
[سوره البقرة ( 2): آیه 105 ]... ص : 222
صفحه 137 از 303
ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ
( الْعَظِیمِ ( 105
شأن نزول: جمعی از یهود اظهار مودت با مؤمنان میکردند و مؤمنین گمان میبردند که آنها خیرخواه ایشان هستند، حق تعالی به
جهت تکذیب و رد قول یهود آیه شریفه نازل فرمود:
ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا: دوست نمیدارند آنها که کافر شدند، مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ: از اهل کتاب که یهود باشند، وَ لَا الْمُشْرِکِینَ: و نه
مشرکان، یعنی هر دو این طایفه دوست ندارند، أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ: اینکه نازل شود بر شما، مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ: هیچگونه خیري از جانب
پروردگار شما نه خیر دنیوي و نه خیر اخروي. مراد از خیر وحی و قرآن است که جامع تمام خیرات میباشد. و نزد بعضی خیر را
تفسیر به علم و نصرت نمودهاند، چون یهود کراهت داشتند نبوت به آل اسماعیل علیه السلام انتقال یابد، و مشرکان را داعیه آن بود
که نبوت به ولید بن مغیره و نعیم ثقفی رسد، حق تعالی فرمود: وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ: و خداي تعالی اختصاص دهد نبوت و وحی را
که محض رحمت است، مَنْ یَشاءُ: هر که را خواهد و مصلحت بیند و حکمت بالغه اقتضا کند. وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ: و خداي
تعالی صاحب فضل بزرگ است بر هر که را نبوت کرامت فرماید. و این دلالت دارد بر آنکه نبوت از معظم فضل میباشد.
تفسیر برهان- حضرت رضا علیه السلام از جد بزرگوار خود حضرت صادق علیه السلام روایت نموده در این آیه فرمود: مختصین به
رحمت خدا، پیغمبر خدا و وصی او و عترت ایشان است بدرستی که حق تعالی خلق
ص: 223
فرمود صد رحمت را، پس نود و نه رحمت نزد سبحانی ذخیره است براي حضرت محمد و علی علیه السلام و عترت این دو
.«1» بزرگوار، و یک رحمت مبسوط است بر سایر موجودات
حق تعالی نبوت آن حضرت را در این آیه رحمت نام فرموده، چنانچه خود آن سرور را نیز رحمت خوانده که: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا
رَحْمَۀً لِلْعالَمِینَ.
اوّلی براي تبیین، و دومی مزیده براي استغراق، و سومی براي ابتداء باشد. « من » : نکته
[سوره البقرة ( 2): آیه 106 ]... ص : 223
( ما نَنْسَخْ مِنْ آیَۀٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 106
شأن نزول: یهودان و مشرکان طعن میزدند بر مسلمانان و میگفتند:
این پیغمبر حکمی میکند، بعد از آن پشیمان شده حکمی به خلاف آن نماید حق تعالی رد قول آنها فرمود که این امر تعلق به ما
دارد نه پیغمبر، چنانچه نبوت تابع مصلحت است، احکام شرعیه نیز تابع حکمت و مصلحت میباشد پس همچنان که در وقتی
مصلحت بود که حضرت موسی علیه السلام پیغمبر و کتاب آنها تورات باشد و زمانی مقتضی حضرت عیسی علیه السلام و انجیل
بود، اکنون مقتضی آنست که حضرت محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم پیغمبر و قرآن کتاب آنها باشد احکام و
شریعت هم نیز چنین است، چه بعضی اوقات مقتضی حکمی، و بعض اوقات مقتضی حکمی دیگر باشد به جهت مصلحت خلقان در
تکالیف، که کسی را علم به آن نیست. آیتی را به آیتی نسخ، و حکمی را به حکمی منسوخ میسازیم.
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 140 ، حدیث دوّم. )
ص: 224
صفحه 138 از 303
آن هنگام: ما نَنْسَ خْ مِنْ آیَۀٍ: آنچه منسوخ گردانیم از حکم آیات قرآن بر وفق مصالح خلق و مقتضاي حکمت، أَوْ نُنْسِها: یا ترك
کنیم آن را بدون بدل، یعنی امر فرمائیم به ترك آن، نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها: میآوریم بهتر از آن آیه منسوخه در منفعت و مثوبت با وجود
رعایت مصلحت به جهت شدت مشقت که در ناسخ باشد و در منسوخ نباشد، أَوْ مِثْلِها: یا مثل آن منسوخ را آوریم در نفع بندگان
به مقتضاي حکمت. یا نسخ نمیکنیم حکمی از احکام را به بدلی جاي آن، یا ترك کنیم آن را و بدون بدل مگر آنکه میآوریم
حکمی بهتر از آن حکم در نفع و ثواب. یا مثل آنست در خیریت و منفعت، لکن به صورت تفاوت دارد. و مراد به نسخ آیهاي،
نسخ حکم آنست.
تبصره: یکی از معتقدات امامیه اقرار به (بداء) باشد، یعنی اظهار چیزي که مخفی بوده.
کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی » شیخ صدوق (رضوان اللّه علیه) در اعتقادات خود فرماید: یهود گفتند خداي تعالی از امر فارغ شده. گوئیم: بلکه
هر آنی از شئونات است و مشغول نسازد ذات الهی را شأنی از شأنی، زنده فرماید، میمیراند، خلق نماید، روزي دهد، بجا « شَأْنٍ
میآورد آنچه خواهد، مقدم دارد آنچه خواهد، مؤخر دارد آنچه خواهد اینست معنی (بداء) نه آنکه یهود گفتند: (بداء) پشیمانی
است از امري، تعالی اللّه عن ذلک علوا کبیرا.
و حضرت صادق علیه السلام در حدیثی فرماید: هر که گمان کند بداء را پشیمانی خداي تعالی، پس او نزد ما کافر شده به خداي
عظیم.
پس از قبیل (بداء) باشد نسخ شرایع به یکدیگر، و نسخ احکام و شرایع به شریعت حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم، و نسخ
کتب سماوي به قرآن، و همچنین تحویل قبله در این شریعت. و خداي تعالی امر نفرماید بندگان خود را به امري در وقتی از اوقات
مگر آنکه میداند صلاح آنها امر ایشان است در آن وقت، و عالم است به آنکه در وقت دیگر نهی ایشان است از آن و همچنین
نسخ، رفع حکم است، یعنی خداوند از ابتداء حکم
ص: 225
را موقت قرار داده، لکن کسی عالم نیست و بعد از نسخ کأنه کشف شود که این حکم از اول تا این زمان بوده، مثلا امر به نماز به
سمت بیت المقدس در اول بعثت از ابتدا موقت بوده به مدت دو سال، و پس از گذشتن دو سال که مدتش سر آمد امر به طرف
کعبه معظم صادر گردید.
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ: آیا نمیدانی اي مخاطب بدرستی که خداي تعالی، عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: بر هر چیزي توانا است. پس بر وفق
مصلحت، نسخ حکمی فرماید به حکمی بهتر از آن، یا مثل آن که متضمن حکمت میباشد.
تتمه: باید دانست که نبوت و کتاب و شریعت تمام انبیاء منسوخ شد به وجود حضرت خاتم النبیین محمد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه
و آله و سلم و قرآن مجید و دیگر پیغمبري از جانب خدا مبعوث نشود و کتابی هم خداوند نازل نفرماید، و شریعت آن سرور
منسوخ نخواهد شد تا روز قیامت که حشر خلائق باشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 107 ]... ص : 225
( أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ( 107
بعد از آن دلیل کمال قدرت خود را بر جمیع مقدورات بیان میفرماید:
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ: (استفهام تقریري) آیا نمیدانی اي انسان بدرستی که خداوند سبحان، لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: مر ذات او
راست خاصه ملکیت و مالکیت و سلطنت آسمانها و زمینها، یعنی تمام موجودات آسمان و زمین در حیطه قدرت خداوند است از
اعدام و ایجاد، و هیچکس را در این سلطنت شرکت نیست، پس هر چه را خواهد میتواند. اگرچه در دنیا به حسب ظاهر دعوي
صفحه 139 از 303
مالکیت را نمایند، لکن: اولا- این مالکیت در زمین آن هم نسبت به یک قسمت آن، و نسبت به بعض چیزها نه در تمام آن و
ص: 226
تماما. ثانیا- سلطنت کلیه قاهره مطلقه براي هیچکس نیست. ثالثا- این سلطنت و مالکیت عاریتی و بالاخره فنا و زوال یابد و سلطنت
حقیقی خاصه مالک الملوك است.
وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ: و نیست براي شما غیر از ذات خداوند قادر متعال در دنیا و آخرت، مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ: دوستی که نفع به شما
رساند و نه یاري کنندهاي که از شما دفع ضرري نماید. یعنی ذات یکّه یگانه خداوند تعالی، مالک امور شما و مدبّر شما است فقط
نه غیر او، و اجراي امور میکند بر آنچه صلاح شما است، و تمام مردم بنده او هستند، بجا آورد آنچه را خواهد، و آنچه مقتضی
لطف و رحمت سبحانی است نسبت به مؤمنین منظور فرماید، و فوت نشود از او مؤاخذه و عقاب کافران به توحید و نبوت و قرآن و
معاد.
تنبیه: آیه شریفه بشارت است نسبت به فرمانبرداران اوامر الهی، و تهدید است نسبت به سرکشان و طاغیان فرامین سبحانی، که بدانند
غیر از حق تعالی ولیّ و ناصري براي آنها نخواهد بود.
[سوره البقرة ( 2): آیه 108 ]... ص : 226
( أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ ( 108
أَمْ تُرِیدُونَ: یا دانستهاید و میخواهید، أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ: اینکه سؤال کنید پیغمبر خود را که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلم است معجزات دلخواهی، کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ: همچنانکه سؤال کرده شد حضرت موسی علیه السلام پیش از این. حاصل
آنکه از این پیغمبر موعود میخواهید سؤال کنید آیات دلخواهی را، چنانچه از حضرت موسی علیه السلام طلب میکردند پدران
شما مانند آنکه گفتند هرگز به تو ایمان
ص: 227
نیاوریم تا خدا را آشکار مشاهده کنیم، یا آنکه میگفتند هرگز ایمان نیاوریم تا نازل شود مکتوبی بر ما و بخوانیم آن را. مراد نهی
ایشان است از معجزات دلبخواهی، و توصیه آنها به تفکر و تدبر در آیات بیّنه و معجزات ظاهره.
وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ: و هر که بدل کند کفر را به مقابل ایمان، و به سوء اختیار آن را قبول کند، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ: پس
بتحقیق گمراه گشته از میانه راه راست، یعنی هر که اطمینان پیدا نکند به آیات الهی به سبب تأمل و تفکر در آن و شک نماید در
آن و اقتراح غیر آن نماید، پس هر آینه طریق حق و راه راست را از دست داده و در وادي گمراهی و کوردلی افتاده، و البته چنین
کسی سر انجام بدي خواهد داشت. پس آیات دلخواهی نخواهید تا از راه راست گمراه نشوید و از مقصود دور نیفتید.
تنبیه: آیه شریفه عام است نسبت به تمام مکلفین تا قیامت، که هر که تبدیل کند ایمان به توحید و نبوت و قرآن و معاد را که سرمایه
نجات ابدي است به کفر و انکار که موجب شقاوت سرمدي است و تأمل در آیات الهیه و حقایق ربانیه ننماید، هر آینه به سوء
اختیار، خود را گمراه گردانیده و عذاب الهی را براي خویش فراهم نموده پس انسان عاقل که خیر و سعادت را طالب باشد، البته
ایمان و حق را اختیار نماید نه کفر و باطل را.
[سوره البقرة ( 2): آیه 109 ]... ص : 227
وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْ فَحُوا حَتَّی
( یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 109
صفحه 140 از 303
شأن نزول: چون در واقعه احد مسلمانان شکست خوردند، دو نفر یهودي
ص: 228
به عمار یاسر و حذیفه یمانی گفتند: اگر پیغمبر شما حق بودي شکست وارد نشدي، برگردید و به دین ما درآید. عمار گفت: شما
تجویز میکنید نقض عهد را؟ گفتند: خیر، نقض عهد امر عظیمی است. عمار گفت: ما عهد کردیم که از دین اسلام برنگردیم.
یهودي گفت: این مرد به سبب کم عقلی دین ما را گذاشته تابع اسلام شده. عمار گفت: رضیت باللّه ربّا و بالإسلام دینا و بمحمّد
نبیّا و بالقرآن کتابا و بالکعبۀ قبلۀ و بالمؤمنین اخوانا پس هر دو خدمت پیغمبر واقعه را خبر دادند، حضرت در حق آنها دعا و در حق
وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ: دوست دارند بسیاري از اهل کتاب، مراد یهودند. لَوْ یَرُدُّونَکُمْ «1» : کفار نفرین نمود آیه شریفه نازل شد
مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً: برگردانند شما را اي مؤمنان بعد از ایمان آوردن شما به کفر. مراد عمار و خذیفهاند، یعنی میخواهند شما
را از ایمان به کفر برگردانند. حَسَ داً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ: دوست داشتن آنها کفر شما را به جهت حسدي است که بروز کرده از
نفسهاي آنها، یعنی حسد به مقتضاي طبع آنها است نه به امر کسی و علت حسد آنها به سبب انتقال نبوّت و ریاست بود از ایشان به
اولاد حضرت اسمعیل علیه السلام. و ندانستند که حسد موجب سوزش جگر حاسد و رفع درجه محسود و شهرت فضل و مناقب او
گردد نزد مردمان در وقت تذکر حاسدان آن را از روي غیظ و حرمان.
مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ: بعد از آنکه روشن گشت براي ایشان آنچه راست و حق است، یعنی رسالت حضرت ختمی مرتبت صلّی
اللّه علیه و آله و سلم و حقیقت قرآن و صحت دین اسلام به سبب معجزات باهرات و صفات مذکوره در تورات برایشان محقق و
مبرهن گردید، آنها به جهت حسد امتناع نموده و میخواهند مؤمنین را هم به کفر برگردانند. فَاعْفُوا وَ اصْ فَحُوا: پس عفو کنید و
درگذرید اي مسلمانان از عقوبت یهودان و
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 257 )
ص: 229
قتال و جدال با آنان، و رو بگردانید از تعرض آنها. حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ:
تا اینکه بیاورد خدا امر خود را که آن اذن است بر قتال آنها و جزیه گرفتن.
از ابن عباس منقول است که این آیه منسوخ است به آیه قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ. و نزد بعضی به آیه قتال. و
جمعی گفتهاند: در منسوخیت آن تأمل است، زیرا امر به عفو صفح از ایشان مطلق نیست. إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: بدرستی که
خداي تعالی بر همه چیز قادر است، پس قادر خواهد بود بر عذاب آنان.
تبصره: امر به عفو و صفح، ابتدا به جهت کثرت قبایل و عشایر و استیلاي کفار و ضعف و قلت مسلمانان بود چون قضیه بعکس شد،
آیه قتال نازل شد. از حضرت باقر علیه السلام مروي است که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم مأمور به قتال نشد تا آنکه
جبرئیل نازل شد به آیه أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ، و تیغی از آسمان آورد و بر گردن پیغمبر نهاد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 110 ]... ص : 229
( وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 110
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ: و بپاي دارید نماز را با شرایط و ارکان، وَ آتُوا الزَّکاةَ: و بدهید زکات را به مستحقان، یعنی صبر و تحمل ناملایمات
و عدم مجازات را مقارن سازید به ملتجی شدن به خداي تعالی به استعانت جستن به عبادت بدنیه نماز و عبادت مالیه که زکات
باشد که اشرف طاعات و قربات است. وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ: و آنچه پیش فرستید براي نفسهاي خود مِنْ خَیْرٍ: از افعال نیکو مانند
صفحه 141 از 303
نماز و زکات و انواع خیرات و صدقات واجبه و مستحبه، تَجِ دُوهُ عِنْدَ اللَّهِ: مییابید جزا و ثواب آن را نزد خداي تعالی، إِنَّ اللَّهَ بِما
تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ: بدرستی که خداي تعالی به آنچه ص: 230
میکنید از خیرات و مبرات و سایر عبادات، بینا میباشد، پس اعمال خیریه نزد او سبحانه ضایع نخواهد شد، بلکه ثواب آن را به
اضعاف مضاعف به شما مرحمت خواهد فرمود.
تنبیه: آیه شریفه ترغیب و تشویق است به اعمال طاعات و عبادات و خیرات و مبرات، بدین تقریر که: پس از اعلان به آنکه هر چه
پیش فرستید براي خود، جزاي آن را مییابید نزد خداي تعالی بنابراین نهایت جد و جهد را در خیر بنمائید تا جزاي بسیار در آن
یابید، و کوتاهی نکنید که عاقبت آن ندامت خواهد بود.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در ذیل خطبهاي فرماید: انّما المرء اذا هلک قال النّاس ما ترك و قالت الملئکۀ ما قدّم؟ للّه
یعنی بدرستی که مرد وقتی بمیرد، گویند مردمان: چه گذاشت. و :«1» آباؤکم! فقدّموا بعضا یکن لکم و لا تخلفوا کلّا فیکون علیکم
گویند ملائکه: چه پیش فرستاده و از زاد سفر آخرت چه برداشته، خدا نگهدار باد پدران شما را، پس پیش فرستید بعض اموال را به
عنوان حقوقات واجبه و مستحبه تا باشد شما را فایده که به مضاعف ثواب آن را خدا مرحمت فرماید، و باقی نگذارید همه مال را به
اهمال و تکاهل در خیرات، پس باشد بر شما وزر و وبال در عرصات.
[سوره البقرة ( 2): آیه 111 ]... ص : 230
( وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 111
شأن نزول: نزد اکثر مفسرین آنکه: یهود گفتند داخل بهشت نشود مگر یهود. و نصاري گفتند: داخل بهشت نشود مگر نصاري. به
جهت عنادي که میان آنها بود یکدیگر را طعن میزدند در گمراهی، حق تعالی بیان ادعا
__________________________________________________
1) نهج البلاغه، خطبه 198 (عبده). )
ص: 231
در آنها را فرماید:
وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ: و گفتند یهود و نصاري هر یک به دیگري، هرگز داخل نمیشود بهشت را، إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري مگر
آن کسی که یهودي یا نصرانی باشد.
نکته: تلفیف میان قول یهود و نصاري به جهت اعتماد است بر فهم سامع که ردّ هر فرقهاي کند به قول خودش که آنچه گویند و
ادعا نمایند باطل میباشد.
تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ: این تمناها آرزوي یهود و نصاري است از ادعاي عدم نزول خیر از خدا بر مؤمنان، و تمناي ردّ ایشان به کفر و داخل
نشدن غیر یهود و نصاري به بهشت، تماما از اباطیل و اکاذیب آنها است.
قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ: بگو اي پیغمبر در جواب ایشان: بیاورید برهان و حجت خود را بر دعوي اختصاص شما به داخل بهشت، إِنْ کُنْتُمْ
صادِقِینَ: اگر شماها راستگو هستید در قول خود، زیرا هر ادعائی که بدون دلیل باشد از درجه اعتبار ساقط و مسموع نیست و البته
آن دلیل باطل، و تکیه بر تمناي بیدلیل، مستلزم حماقت و بلاهت است چنانچه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرماید: لا تتّک
علی المنی فانّها بضایع النّوکی یعنی تکیه مکن بر آرزوهاي باطل و غیر واقع، که آن سرمایه احمقها میباشد.
و از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم مروي است که فرمود:
یعنی عاقل کسی است محاسبه نفس :«1» الکیّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت و العاجز من اتّبع نفسه هواها و تمنّی علی اللّه
صفحه 142 از 303
خود کند و عمل نماید براي بعد از مرگ، و عاجز کسی است که عقل خود را تابع هواي نفس خود گرداند و آرزو داشته باشد
براي خداي تعالی.
تنبیه: آیه شریفه دال است بر فساد تقلید در اصول دین و ملحقات آن،
__________________________________________________
.( 1) المواعظ العددیه، صفحه 4- مستدرك الوسایل، جلد 2، صفحه 345 (ابواب جهاد النفس، باب 81 ، حدیث 9 )
ص: 232
زیرا اگر تقلید جایز بود هر آینه به برهان و حجت مأمور نمیشدند و لکن در فروع که اعمال طاعات و عبادات شرعیه است، تقلید
لازم میباشد. و نیز دلالت دارد بر جواز محاجه در دین نسبت به عالم براي اثبات حق و ردّ باطل.
[سوره البقرة ( 2): آیه 112 ]... ص : 232
( بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 112
کلمه ایجاب است براي اثبات آنچه نفی کرده بودند) یعنی چنین نیست که تصور نمودهاند، بلکه هر کس « بلی » ) : بَلی مَنْ أَسْلَمَ
تسلیم نمود و خالص ساخت، وَجْهَهُ لِلَّهِ: همّ خود را براي خدا، و به تمام جهات مطیع و منقاد اوامر الهی شد و پاکیزه گردانید نفس
خود را و غیر را شریک در عبادت قرار نداد، وَ هُوَ مُحْسِنٌ: و حال آنکه او نیکوکار باشد در کردار و گفتار، یعنی عمل خود را به
ریا و سمعه و خودنمائی آمیخته نگردانیده و بر وفق آنچه مأمور شده بر وجه اخلاص بجاي آورده، فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ: پس براي او
است ثواب که موعود است بر عمل او، و ثابت است نزد پروردگارش که ضایع و ناقص نخواهد شد. وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ: و هیچ
ترسی نیست براي ایشان از فوت ثواب، وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: و نه ایشان محزون شوند از تصور زوال آن اجر و ثواب در روز حساب.
تبصره: آیه شریفه دلالت دارد بر آنکه ترتب ثواب و اجر نسبت به طاعات و عبادات، منوط است به آنکه بنده تسلیم محض باشد در
اوامر الهی به مرتبهاي که هیچ رأیی و اراده و استقلالی از خود نداشته باشد بالکلیه وجهه او متوجه به حضرت حق بوده و ابدا غیر را
منظور ندارد، بلکه عمل را به تمام جهات خلوص بجاي آرد براي رضاي سبحانی.
در کتاب کافی- از حضرت صادق علیه السلام فرمود: کلّ ریاء شرك
ص: 233
:«1» انّه من عمل للنّاس کان ثوابه علی النّاس و من عمل للّه کان ثوابه علی اللّه
یعنی هر ریائی شرك است، بدرستی که هر که عمل براي مردم نماید، باشد ثواب او بر مردم و هر که عمل براي خدا نماید، باشد
ثواب او بر خدا.
« عند ربه » در تمام بدن از قبیل تسمیه شیء به اسم، اشرف اجزاء و تسمیه کل به اسم جزء باشد، و مراد از کلمه « وجه » نکته: استعمال
قرب شرفی و منزلتی است نه مکانی.
[سوره البقرة ( 2): آیه 113 ]... ص : 233
وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاري عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاري لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَ ذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ
( مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ( 113
شأن نزول: جماعتی از نصاراي نجران به مدینه آمدند و با احبار یهود مناظره نمودند. (حرمله) که از احبار یهود بود گفت: شما بر
هیچ چیز از دین حق نیستید و انکار نبوت حضرت عیسی علیه السلام نمود. یکی از نصارا گفت: شما بر هیچ امر نیکو اقدام نکنید و
صفحه 143 از 303
انکار نبوت حضرت موسی علیه السلام نمود آیه شریفه نازل شد:
وَ قالَتِ الْیَهُودُ: و گفتند یهود بر وجه انکار، لَیْسَتِ النَّصاري عَلی شَیْءٍ: نیستند نصاري بر چیزي از دین حق. وَ قالَتِ النَّصاري و گفتند
نصاري در مقابل آنان، لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ: نیستند یهود بر چیزي از دین حق. وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ: و حال آن که آنها میخوانند
کتاب را
__________________________________________________
.( 1) اصول کافی کتاب الایمان و الکفر، باب الریاء، حدیث 3 (جلد 2 صفحه 293 )
ص: 234
یعنی یهود در تورات میخوانند حدیث حضرت عیسی علیه السلام و نبوت او و بشارت آمدن او را بعد از حضرت موسی علیه
السلام، و همچنین نصاري در انجیل میخوانند وصف حضرت موسی علیه السلام و نبوت او را میدانند که هر دو حق است، با
وجود بر این انکار حق را نمایند. کَ ذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ: همچنین گفتند آنان که نمیدانند، و اهل کتاب آسمانی نیستند،
مانند مشرکان، مِثْلَ قَوْلِهِمْ: مثل قول یهود و نصاري. در این فرمایش توبیخ عظیمی است، زیرا تشبیه فرموده یهود و نصاري را در
گفتار به جهال، و مساوي گردانیده ایشان را که اهل کتاب هستند با کسانی که کتاب آسمانی ندارند. فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ: پس
خداوند حکم میفرماید میان آنها، یَوْمَ الْقِیامَۀِ: روز قیامت و جزا، فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ: در آنچه اختلاف میکنند از حق و باطل و
محق و مبطل، و حکم حق تعالی روز قیامت در باره آنها بر این وجه باشد که براي هر فریقی عذابی که سزاوار باشند مقرر فرماید و
بنماید ایشان را، کسانی که بهشت روند و آنهائی که به جهنم داخل کنند.